مسیر قدیمی و راه ارتباطی بوشهر به شیراز

ساخت وبلاگ

مسیر شاهی شیراز بوشهر در دهه های گذشته یکی از سخت ترین و وحشتناک ترین و در عین حال پر رفت و آمدترین راه های ارتباطی جنوب کشور بوده است. این مسیر در اوایل مالرو بوده و فقط برای قوافل با حیوانات و چهارپایان قابل عبور و مرور بوده و پرت شدن و تلف شدن حیوانات هم در این کتل ها اتفاقی عادی بوده است.

این مسیر شامل: بوشهر، اومخک، دالکی،کتل ملافلفلو، کتل ملو، کنارتخته، جعفرجن، چروم، کتل رودک، کتل کمارج، تنگ ترکان،برکتک، کتل دختر، کتل پیرزن، دشت ارژن و شیراز بوده است.

کتل ملافلفلو: به خاطر پیچ های خیلی تند و تیز به این نام معروف شده که شامل 8 پیچ دراز خیلی خطرناک و 4 پیچ کوتاه بوده است.

کتل ملو: در ابتدا کتل ملعون بود، به واسطه پیچ ها و سرابالایی های زیاد اکثر راننده ها این پیچ را لعن و نفرین میکردن، به همین خاطر به کتل ملعون و بعدها به کتل ملو مشهور شد.

کتل رودک:پیچ های سختی داشته، یکی از پیچ های معروف کتل رودک به نام پیچ احمد سلامی بوده، که شخصی به همین نام کامیون حامل خوارو بار و آذوقه ارتش را چپ کرده بود، در کتل رودک به خاطر پیچ های خیلی تند و سرابالایی های بزرگ و همچنین به خاطر استفاده بیش از حد از دنده سنگین، آب رادیاتور بیشتر ماشین ها جوش می آورده، انتهای کتل رودک، آنجا که دیگر جاده تقریبا سراشیبی می شد پیچی معروف به اُو خنکو(آب خنک کن) بود که ماشین ها در آنجا توقف کرده و ماشین خود را خنک کرده و مجددا حرکت می کردند)

کتل کمارج: چون نزدیک روستای کمارج بوده به این نام معروف است.

کتل پیرزن: چون معتقد بودن هر پیرزنی از این کتل بیاد بالا به خاظر خستگی زیاد خواهد مرد.

کتل دختر: چون زن حاکم کازرون باردار بوده و در طول مسیر کازرون به شیراز همانجا علائم زایمان ایشان مشخص شده و در همین مکان وضع حمل می کند و چون نوزاد به دنیا آمده دختر بوده به کتل دختر معروف است.

جاده در طول مسیری که از دشت خشت، جعفرجن، چروم و رودک می گذشت چشم انداز زیبایی داشت، گندمزارها، جالیزارها، رودخانه شاپور، درختان نخلی که شاخ و برگشان مثل چتری پناهگاه مسافران در گرمای سوزناک دشت خشت بود، گل های وحشی کنار جاده، شکوفه های صورتی و سفید درختان بادام کوهی و رایحه دلنشین خوشه های نخلستان، وجه تمایز این منطقه از دیگر جاها در طول مسیر بود.

پس از انقلاب مشروطه، تحول ساختاری در نظام حکومت و ضعف قدرت در حکومت مرکزی باعث بروز نا امنی های بیشماری شده بود. وجود خوانین و حکام محلی به دلیل فقر و تنگدستی اهالی، خود مزید بر علت غارت قوافل بود.چندین پاسگاه در این مسیر جهت ایجاد امنیت وجلوگیری از قاچاق کالا که عمدتاً چای، سیگار، قند و شکر بوده وجود داشت که از مهم ترین آنها پاسگاه نمازگه و پاسگاه چروم بوده است. کاروان سراهای دالکی،کنارتخته و کمارج و میان کتل نیز جای امن و مناسبی برای استراحت قوافل در این مسیر طاقت فرسا بوده است.

در این مسیر معمولا قهوه خانه های محلی و سنتی در کنار درختان و جوی آب با غذاهای سنتی و محلی، نان گرم، ماست، خاگینه و آبی که در مشک یا کوزه و خمره بود از مسافران پذیرایی می کردن. از جمله قهوه خانه های معروف می توان به قهوه خانه ای در جعفرجن، قهوه خانه عام فرج در چروم، قهوه خانه حسنقلی دیدار در رودک و قهوه خانه ای با صفا در برکتک که دارای آب و هوای بهتری در کنار درختان با سایه ای خنک بود نام برد، که مسافران در زیر سایه درختان استراحت کرده و خود و حیوانات را سیراب می کردن.

این مسیر به علت موقعیت استراتژیکی که داشته همواره شاهد و ناظر حوادث و وقایع تاریخی بیشماری بوده است. در همین کتل رودک بود که آن زمان که کریم خان از ترس افغان ها عرصه را بر خود تنگ دید وارد دشت خشت شد تنفنگ چیان خشتی به فرماندهی محمدعلی خان خشتی، راه را بر آزاد خان غلجایی بستن و با شکست سپاه افغانها کریم خان زند(لک) توانست سلسله زندیه را تثبیت و تاسیس نماید.

جهانگردان و سیاحان اروپایی و غیر اروپایی زیادی از جمله اسکات وارینگ، ویلیام فرانکلین، سرجان ملکم، سر پرسی سایکس، پی یر لوتی، لرد کرزن، سعدی شیرازی،فرصت الدوله شیرازی، محمدعلی خان سدیدالسلطنه و ده ها نفر دیگر ازآن عبور کرده و از سختی ها و سنگلاخی و نا امنی اش گلایه کرده اند.بعد از جنگ جهانی اول و در دوره قاجاریه، احمدشاه نیز به همراه رضاخان در سال 1302 هجری شمسی که قصد سفر به بوشهر را داشته از این مسیر عبور کرده است. در این روز عده ای از تفنگ چیان بلوک خشت جهت استقبال از احمدشاه صف کشیدند، سردارخان نیز به آنها خوش آمدگویی گفت و از مهمان ها پذیرایی کرد.

دفعات زیادی این مسیر بازسازی و تعمیر شده که از جمله تعمیرات اساسی آن توسط شرکت انگلیسی کام ساکس جهت تردد وسایل نقلیه نظامی نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم به وسیله سربازان و کارگران هندو و همچنین تعدادی از کارگران محلی دشت خشت و دالکی صورت گرفته، طبعا به خاطر گرمای هوا و کار زیاد سربازان و کارگران هندو از این کار ناراضی بودند و بارها بر روی تخته سنگ ها با نوشتن شعر و جملاتی کوتاه، نارضایتی خود را نشان داده اند مثل این جمله معروف که آن زمان می گفتند(( زحمتش هندو کشید و راحتش ایران برد))

یکبار دیگر نیز جهت سهولت در رفت و آمد مسافرین اقدامی اساسی، تاریخی و به یاد ماندنی صورت گرفت و آن اینکه زمانی که کاروانی از شیراز قصد زیارت مکه کرده بود بعد از عبور از دشت خشت به محل کنونی پل مشیر رسیدند چون فصل زمستان بود رودخانه دالکی طغیان کرد و کاروان نتوانست از این محل عبور کند و خود را به موقع به بوشهر برساند، کشتی مورد نظر حرکت کرد و آنها از سفر باز ماندند. زائران با ناراحتی به شیراز برگشتند و شکایت خود را نزد پیشکار و وزیر فارس مشیرالملک بردند و از وی خواستند روی این رودخانه پلی بسازد. مشیرالملک نیز به آنها قول داد این پل را بسازد به شرطی که پول آن فراهم شود. اعضای آن کاروان جا مانده تصمیم گرفتند پولی را که قصد داشتند با آن به زیارت کعبه بروند در اختیار مشیرالملک قرار دهند. این پل با هزینه ای نزدیک به 60 هزار تومان در سال 1286 هجری قمری توسط معماری به نام حاجی رحیم باروز ساخته شد. این پل تاریخی در بلوک خشت به پل مشیر یا پل حاج محمد رحیم معروف است.

اوایل تنها کامیون های فورد قادر بودند این مسیر سخت و صعب العیور را طی 7 ساعت طی نمایند. بعدها ماشین هایی مثل وانت پیکاپ های آمریکایی، ریوهای ارتشی و لیلاند نیز در این مسیر ترد می کردند.

کامیون ها مجبور بودن جهت جلوگیری از چپ شدن و پرت نشدن در ته دره از دنده پنج استفاده کنند.دنده پنج یک قطعه چوب مثلثی بوده که با زنجیر یا طنابی به عقب ماشین ها آویزان بوده و در سر بالایی ها آن را زیر لاستیک ماشین ها گذاشته تا عقب عقب نیاید و رو به جلو حرکت کند.

در برخی نواحی که پیچ ها قوس کمتری داشتند و فضا باز بود، در بین شکاف کوه ها جاهایی تعبیه شده بود تا برای چند دقیقه ای ماشین را کنار کشید تا ماشینی که از روبرو می آید بتواند عبور کند. چرا که عرض جاده تنها اندازه یک ماشین بود و در هیچ کجای این مسیر جایی نبود که دو تا ماشین بتوانند کنار هم عبور کنند.

در فصل زمستان و لغزندگی و چسبندگی جاده، مجبور بودن تا پایان بارندگی همانجا توقف کنند و اگر در نزدیکی روستا و آبادی بودند قبل از شدت بارش خود را به آنجا رسانده و شب را آنجا استراحت می کردند.

بارها پیش آمده بود که ماشینی از بالا سقوط کرده و در ته دره جا گرفته بود و سالیان سال لاشه ماشین در آنجا باعث ترس و وحشت رهگذران می شد.یکی از این حوادث مربوط به فوت کاشف العظما پدر چایی ایران در 31 فروردین سال 1308 هجری خورشیدی در کتل ملو بود. درمورد مرگ او گفته می‌شود او اتومبیلی از کمپانی زیگلر با راننده عرب و اتومبیل دیگری برای همراهان اجاره کرد و ساعت ۱۱ صبح از بوشهر به سمت شیراز به راه افتادند. در اتومبیل اول کاشف‌السلطنه در صندلی جلو، و پرتیوا - مأمور انگلیسی و یک ژاندارم پشت سر راننده نشستند، در اتومبیل دوم چهار نفر متخصص چینی سوار شدند، هشت صندوق لوازم شخصی کاشف‌السلطنه نیز در آن بود. در گردنه ملو که بین دالکی و کنارتخته بود، اتومبیل به دره پرت شد. کاشف و ژاندارم در همان لحظه کشته شدند اما راننده و پرتیوا با زخم مختصر در شیراز معالجه سرپایی شدند و به اتفاق رئیسی کمپانی زیگلر از آنجا رفتند. بعد از آن اثری از این راننده که شاهد معتبری در این حادثه بود، یافت نشد.

در سال 1334 خورشیدی نیز فرماندار بوشهر که از خانواده بزرگ قوام الملک شیرازی بود به همراه یک معلم به نام کاشف که همسفر آنها بود و قصد عبور از رودخانه را داشتند، مابین روستای چروم و رودک، خودرو لندرور آنها گرفتار آبهای خروشان رودخانه شاپور شد و همگی کشته شدند.

سدیدالسلطنه مینایی نیز که در زمان مظفرالدین شاه قاجار از این مسیر عبور کرده اینگونه این مسیر را توصیف می کند: هشت يك مسافت گردنه را مرحوم حاج محمد صادق بازار مرغى ساخته‌اند، چون مهندس ماهر نداشته است زياد بد ساخته است و راه ديگر را حاج مصطفى نعل‌بند ساخته است. مى‌گويند آن راه بد نيست و قوافل و مترددين از آن راه تردد كنند. دو ميدان از گردنۀ ملو گذشته به آب‌انبار بزرگى رسند. قريب نهار وارد منزل شده در جعفر جن فرود آمده در خانۀ عوض نامى منزل نموديم. جعفر جن عبارت از دو سه پارچه ده است پيوسته به یكديگر و آب جارى ندارند و تا كنارتخته نيم‌فرسنگ است. كنار تخته جزو خشت است و كدخداى آنجا گرگعلى بيگ است و در آنجا مسجد و امامزاده و حسينيه و تلگرافخانه از انگليسها و كاروانسرا مخروبه‌اى وجود دارد.

شایان ذکر است این مسیر تا اوایل دهه 50 خورشیدی جاده و مسیر اصلی بوشهر به شیراز بود بعدها عوامل زیادی در عوض کردن این مسیر و احداث مسیر جدید دخیل بودند که از جمله می توان به رقابت قدرت های محلی، زد و بند کدخداها و بزرگان با عوامل دولت وقت در استان فارس، وجود کتل و پرتگاه های فراون و عدم امکان تعریض جاده نام برد.

مجتبی بهادری

+ نوشته شده در جمعه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 7:38 توسط مجتبی بهادری  | 

جعفرجن...
ما را در سایت جعفرجن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jafarjen93a بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 ساعت: 19:35