جعفرجن

ساخت وبلاگ

درود و صد درود خدمت دوست عزیز و فرهیخته جناب آقای دهقانی عزیز

ضمن تشکر و قدردانی فراوان لطفا شماره واتساپ و ایمیلت را برام بذار

ارادتمند و دوستدار شما مجتی بهادری

+ نوشته شده در پنجشنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 10:59 توسط مجتبی بهادری  | 

جعفرجن...
ما را در سایت جعفرجن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jafarjen93a بازدید : 1 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 ساعت: 19:35

مسیر شاهی شیراز بوشهر در دهه های گذشته یکی از سخت ترین و وحشتناک ترین و در عین حال پر رفت و آمدترین راه های ارتباطی جنوب کشور بوده است. این مسیر در اوایل مالرو بوده و فقط برای قوافل با حیوانات و چهارپایان قابل عبور و مرور بوده و پرت شدن و تلف شدن حیوانات هم در این کتل ها اتفاقی عادی بوده است.این مسیر شامل: بوشهر، اومخک، دالکی،کتل ملافلفلو، کتل ملو، کنارتخته، جعفرجن، چروم، کتل رودک، کتل کمارج، تنگ ترکان،برکتک، کتل دختر، کتل پیرزن، دشت ارژن و شیراز بوده است.کتل ملافلفلو: به خاطر پیچ های خیلی تند و تیز به این نام معروف شده که شامل 8 پیچ دراز خیلی خطرناک و 4 پیچ کوتاه بوده است.کتل ملو: در ابتدا کتل ملعون بود، به واسطه پیچ ها و سرابالایی های زیاد اکثر راننده ها این پیچ را لعن و نفرین میکردن، به همین خاطر به کتل ملعون و بعدها به کتل ملو مشهور شد.کتل رودک:پیچ های سختی داشته، یکی از پیچ های معروف کتل رودک به نام پیچ احمد سلامی بوده، که شخصی به همین نام کامیون حامل خوارو بار و آذوقه ارتش را چپ کرده بود، در کتل رودک به خاطر پیچ های خیلی تند و سرابالایی های بزرگ و همچنین به خاطر استفاده بیش از حد از دنده سنگین، آب رادیاتور بیشتر ماشین ها جوش می آورده، انتهای کتل رودک، آنجا که دیگر جاده تقریبا سراشیبی می شد پیچی معروف به اُو خنکو(آب خنک کن) بود که ماشین ها در آنجا توقف کرده و ماشین خود را خنک کرده و مجددا حرکت می کردند)کتل کمارج: چون نزدیک روستای کمارج بوده به این نام معروف است.کتل پیرزن: چون معتقد بودن هر پیرزنی از این کتل بیاد بالا به خاظر خستگی زیاد خواهد مرد.کتل دختر: چون زن حاکم کازرون باردار بوده و در طول مسیر کازرون به شیراز همانجا علائم زایمان ایشان مشخص شده و در همین مکان وضع جعفرجن...ادامه مطلب
ما را در سایت جعفرجن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jafarjen93a بازدید : 1 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 ساعت: 19:35

گرچه این سه اصطلاح هنوز هم در بین اهالی بلوک خشت و روستای جعفرجن وجود دارد و بارها به گوش شما خورده است، ولی در قدیم پایه و اساس زندگی مردم بلوک خشت بر مبنای همین سه اصطلاح بوده است.خیش: فصل کاشت گندم و جو در وایل پاییز، آن هم با چهارپایان به امید بارش باران الهی و برداشت محصول خود در اواسط اردیبهشت بود که با مشقت فراوان و به صورت گروهی آن را جیلم می کردند و سپس در مکانی به نام جا خرمن جمع آوری می کردن و به وسیله برا آن را خرد می کردند و سپس به کمک باد دانه ها را از کاه و کلش جدا می کردند. معمولا هم موقع خرمن مهترها با ساز و نقاره سر می رسیدند و با نواختن ساز و آهنگی شاد هم لحظاتی کشاورزان و کارگران را شاد می کردند و هم سهمیه گندم یا جو خود را نیز دریافت می کردند.پیش: که همان برگ درخت نخل است کاربر زیادی در زندگی مردم داشته است، هم با آن کپر می ساختند، هم کومه و پاشلی، هم به عنوان پرجین دور حیاط و جارو، سوخت و ... استفاده می کردند. همچنین برای ساخت زیرانداز مثل ترک و حصیر و زنبیل هم استفاده می کردن.اون زمان مثل الان نبود که همه پیش و چوب درخت نخل آتیش می زنن، اون موقع اینها حکم کیمیا را داشتن و با سختی مردم جمع آوری می کردن.میش: هم که گله داری و دامداری به روش کاملا سنتی و اولیه شغل اصل بیشتر مردم بوده است. تعداد دام ها در زمان قدیم بسیار بالا بود.صبح سحر گله ها از روستا بیرون می کردن و غروب بر می گشتن. تازه این لحظه کار زنان و دختران خانه شروع می شد برای دوخت شیر گوسفندان و تهیه ماست و... در واقع غذا و قوت اصلی مردم در اون زمان همین شیر و فرآورده های آن مثل دوغ، کره، کشک و پنیر بوده است. + نوشته شده در شنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 8:57 توسط مجتبی بهادری جعفرجن...ادامه مطلب
ما را در سایت جعفرجن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jafarjen93a بازدید : 1 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 ساعت: 19:35

امروز ظهر خاله بزرگمون(خاله شیرین) بعد از تقریبا 20 روز که به خاطر دیابت در بیمارستان کازرون تو کما بود رحمت خدا رفت. روحش شاد باشه. خیلی ساکت و مهربون و بی آزار بود.

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 14:15 توسط مجتبی بهادری  | 

جعفرجن...
ما را در سایت جعفرجن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jafarjen93a بازدید : 22 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت: 22:57

همین الان متوجه شدم سیاوش خان جنید رحمت خدا رفته، چند سالی بود مریض بود و در بستر بیماری بود. انسانی بسیار شریف، بزرگ، مردمی، قوم دوست، دوست داشتنی و مورد احترام همه اهالی خشت و کنارتخته بود. روحت شاد خان سیاوش

+ نوشته شده در جمعه سیزدهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 12:23 توسط مجتبی بهادری  | 

جعفرجن...
ما را در سایت جعفرجن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jafarjen93a بازدید : 35 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 16:28

دیشب همینجوری و به صورت اتفاقی چند تا سرود انقلابی دهه فجر گوش کردم. این سرودها یادآور خاطرات دوران دبستان روستا در سالهای 69 و 70 بود، کلی خاطرات برام زنده شد و برای دقایقی به یاد آن روزها بغض کردم. روح محمد جمشیدی هم شاد باشه.خیلی دقیق و ریز بین که به سرود معروف بوی گل و سوسن و یاسمن آید گوش میدادم. دیدم ای وای که با چه شور و شوق و آرزویی این سرود رو اوایل انقلاب خوندن، ولی الان کلا همه چی برعکس شده تو این سرود.مثلا اون جا که میگه(( بگذرد این روزگار تلخ تر از تلخ)) واقعا تلخی نه تنها نگذشته بلکه بیشتر شده، چه جوونایی که تو جنگ 8 ساله پرپر شدن.چه جوونایی که خونشون به ناحق ریخته میشه. اوضاع اقتصادی و وضعیت زندگی و سفره مردم هم هر روز تلخ تر و کوچکتر از دیروز میشه، اما بنازم سفره انقلاب رو که در انحصار چند فامیل هست و هر روز هم بزرگتر میشه. یا اون جا که میگه((هرچه مجاهد ز بند و حبس در آید)) واقعیت اینه که الان نخبگان و مجاهدین بیشتری در حبس هستن، یا میگه((مهر فساد و ستم دگر به سر آید))متاسفانه الان ماراتون اختلاس و دزدی و سلطان شکر و سکه و دلار .... روز به روز بیشتر میشه.تا ساعت 5 و نیم صبح برای بار چندم کتابی راجب پادشاهی نادرشاه خوندم و لذت بردم و بیشتر از قبل بهش افتخار کردم. الان بیش از هر زمان دیگری کشور به یه نادرشاه دیگه نیاز داره، کاش مسئولین بدونن افغانها خیلی جانی و خونریزن، کاش بدونن نادر بود که جلو محمود و اشرف افغان ایستاد، محمود و اشرف از قتل عام و کشتار ایرانیان لذت میبردن. باید هر چه زودتر فکری برای کشور کرد که فرزندان محمود و اشرف همه روزه در مملکت نادر قتل و تجاوز میکنن. بی شک نام های بزرگی چون کوروش، داریوش، نادرشاه، کریم خان،لطفعلی خان تاریخ، هویت و سند م جعفرجن...ادامه مطلب
ما را در سایت جعفرجن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jafarjen93a بازدید : 36 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 16:28

امروز مسابقه فوتبال جام ملتهای آسیا بین ایران و ژاپن بود، مهدی طارمی بهترین مهاجم ایران بازی قبلی اخراج مستقیم شده بود و از روی سکو بازی را می دید، من که تقریبا ناامید بودم، چون ژاپن در حال حاضر یکی از بهترین تیم های آسیا و جهان هست. تو حین بازی یاد بازی های جام ملت های 96 امارات و آن تیم رویای ایران افتادم. اون زمان تو روستا فقط چند تا خونه بود که تلویزیون اونا شبکه 3 را میگرفت، ما هم بازی ها را خونه آقای رحمت گلچین نگاه میکردیم . حتی پیرمردا و پیرزن های ولات هم اون موقع خداداد عزیزی، علی دایی و کریم باقری و عابدزاده ستاره های اون روز تیم ملی رو میشناختن.امروز منو الهه و مامانش پای تلویزیون بودیم و از اول استرس و اضطراب داشتیم. نهایتا بازی با نتیجه دو بر یک با پنالتی دقیقه 95 علیرضا جهانبخش به نفع ایران به پایان رسید،خیلی دعا و نذر کردم. الان چند سالی است که چند ستاره ناب بوشهری در تیم ملی ایران می درخشن، بوشهری هایی که از نسل رییس علی دلواری و تنگسیر هستن، انصافا مهدی طارمی خودش یه تیمه. گل اول ایران را هم امروز محمد محبی بوشهری زد، لعد از بازی هم تلویزیون صحنه قشنگی را نشون داد، محمد محبی روی سکوها رفت و دیگر بوسهری تیم ملی، مهدی طارمی را در آغوش گرفت، امروز خیلی خوشحال شدم و لذت بردم. زنده باد ایران، زنده باد بوشهر، زنده باد تیم ملی + نوشته شده در شنبه چهاردهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 17:34 توسط مجتبی بهادری  |  جعفرجن...ادامه مطلب
ما را در سایت جعفرجن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jafarjen93a بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 16:28

دیشب شب اول محرم بود. عزاداری مرم تو روستای جعفرجن خیلی پرشور برگزار میشه. علمدار محل خانواده مرحوم گلچین هستن که بعد از فوت پیر غلام امام حسین مرحوم گلچین بزرگ که روحش شاد باشه. آقای رحمت گلچین و برادران بزرگوارش این مسئولت بزرگ را عهده دارن. خدایی خیلی زحمت میکشن و خیلی خانواده خاکی و خونسرد و مهربونی هستن. الان که خدار اشکر خیلی امکانات هست و تا حدودی زحمت و کار این خانواده هم کمتر شده. حالا تصور کنید 30 یا 40 سال پیش نه حسینیه ای تو محل بود، نه امکاناتی، نه اسپیلتی، نه آمپلی فایری و، نه ظروف یکبار مصرفی و نه ...چقد این خانواده زحمت و سختی میکشیدن، ولی هر سال با شکوهتر و بهتر از سال قبل این مراسم برگزار میکردن. یادم میاد اون موقع که هنوز حسینیه درست نشده بود تو حیاط مسجد که خاکی بود سینه می زدن،هر روز غروب مرحوم گلچین حیاط مسجد و جلوی درب را به خاطر خاک زیاد آب پاشی و جارو میکرد. سر شب و قبل از اینکه مردم جمع بشن و بیان تو مسجد مرحوم گلچین نوار بخشو را میذاشت و صداش پخش می شد تو محل.چوشی خوانی مرحوم گلچین، مرحوم خدارحم حقیقت، مش مراد رستمی و برخی دیگر از بزرگواران مقدمه ای برای شروع سینه زنی بود. صدای عزاداری و نوحه خوانی هم توسط یه بلند گوی قدیمی که رو پشت بام مسجد بود پخش می شد. پیرمردا هم جا مینداختن کنار دیوار می نشستن، مرحوم گلچین خیلی حساس بود، دوست داشت عزاداری به بهترین شکل ممکن برگزار بشه. خیلی تاکید میکرد که نظم و انضباط و سکوت رعایت بشه و همیشه حرص و جوش می خورد. شبا چند تا کلمن یخ میکردن برای آب خنک برای عزادارا، شب تاسوعا و عاشورا هم بیشتر مردم اهل محل که ساکن شهرهای اطراف بودن اکثرا میومدن تو مراسم محل و چون جمعیت زیادتر می شد یک منبع فلزی ایستاده یخ و آب م جعفرجن...ادامه مطلب
ما را در سایت جعفرجن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jafarjen93a بازدید : 41 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 14:05

امسال خدا را صد هزار مرتبه شکر وضعیت بارندگی تو روستا خیلی عالیه. به امید بهاری سبز و خرم همراه با سلامتی و شادکامی. جعفرجن...
ما را در سایت جعفرجن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jafarjen93a بازدید : 58 تاريخ : چهارشنبه 26 بهمن 1401 ساعت: 16:48

از قدیم الایام، مردم جعفرجن به مانند سایر هم وطنان، ماه صفر را ماه حزن و اندوه و در زبان عامیانه ماهی سنگین می دونستن. نحوست ماه صفر بر هیچ کس پوشیده نبود. اعتقاد عوام بر این بود که شروع و انجام کارهایی مثل، عقد و عروسی، مسافرت، ساختن خونه و ... خوش یمن نیست و به قولی شگون و بد شانسی به همراه دارد. آنها که معتقدتر و سنتی تر بودن اگر صاحب فرزندی پسر می شدن به احترام این ماه و هم چنین برای در امان ماندن از بلا و مریضی، اسمشو صفر می ذاشتن. برای رفع قضا و بلا صدقه میدادن و خونریزی می کردن. تو هر ولاتی هم تقریبا ملایی بود که حساب و کتاب روز و ماه و سال دستش بود. با فرارسیدن غروب آخرین روز ماه صفر و هم زمان با نمایان شدن ماه    ربیع الاول،  طبق یک سنت و رسم دیرینه قدیمی ها، بساط علَم و سیاه پوشی رو جمع می کردن، چاله رو پر تَش می کردن، پیش و چوبی آتیش می زدن و دور کپر و کومه و پاشلی و خونه هاشون  می چرخوندن و بعد هم اونو جلو در حیاط میذاشتن و هم زمان هم این جمله رو چند بار تکرار می کردن: صفرک در، قضا وَ در، بلا وَ در، عزا وَ در، خَشی بیا بلا بره، سوزی بیا سیاه بره. یا   تخم مرغی رو دور حیاط خونه می چرخوندن و جلو درب حیاط می شکوندن، اونا که خیلی قدیمی تر و سنتی تر بودن، کوزه قلیون خود رو میشکوندن و زاغ و اسفندی هم دود می کردن، به این نیت که تا سال دیگه غم و اندوه طرف اونا نیاد. همه این سنت ها و اعتقادات به تمدن غنی و تاریخ کهن و با صلابت ایران باستان برمی گردد که خواسته یا ناخواسته با فرهنگ و تمدن اسلامی درآمیخته است. آتش از عهد باستان نزد ایرانیان، بسیار مقدس و مورد ستایش بوده، بزرگداشت و نیایش آتش، میان آریایی ها وجود داشته‌، در باور زرتشتیان، آتش نماد جعفرجن...ادامه مطلب
ما را در سایت جعفرجن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jafarjen93a بازدید : 151 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 21:18